اصل مستری ۱: خودشناسی، فلسفه زندگی و چرایی
الزامات قبل از مطالعه :
خود ارزیابی قبل از مطالعه :
۱٫ تعریف شما از عبارت « خودشناسی ، فلسفه زندگی و چرائی » چیست؟
۲٫ تا چه اندازه در زندگی از خوداگاهی نسبت به خودتان آگاه هستید؟
۳٫ آیا در زندگی شخصی و کاری تان، فلسفه زندگی و چرائی، ارزش ها ، اصول رهبری، مرزهای اخلاقی و اهداف تان را مشخص کرده اید؟
اهداف این فصل :
۱٫ آشنایی کامل با مفهوم خودشناسی، فلسفه زندگی و چرایی
۲٫ آشنایی با ارتباط میان مفاهیم : خودشناسی، فلسفه زندگی و چرائی
۳٫ نقش رهبران در کمک به دیگران برای پیدا کردن چرایی و فلسفه زندگی شان
۴٫ آشنایی با استعاره موریانه و پیاز در خودشناسی
۵٫ درس آموخته های خوشناسی ، فلسفه زندگی و چرائی از حکایات آموزنده طبیعت
۶٫ درس آموخته های خوشناسی ، فلسفه زندگی و چرائی از رهبران بزرگ جهان
خودت را بشناس (نوشتهشده بر دیواره معبدی در شهر دلفی یونان، به قرن ششم قبل از میلاد)
در کتاب هاگاکوره+ متنی بدین مضمون است: «در زندگیمان هر تاسی که میاندازیم شاید آخرین تاس زندگیمان باشد پس آن را حسابشده بیندازیم. »
هرچند میدانیم روزی فرامیرسد که جهان خواهد بود و ما نخواهیم بود، اما این تصور باطل همراه با ماست که همه، پیش از ما میمیرند و ما آخرین کسی خواهیم بود که از دنیا میرویم و مرگ راهی بس طولانی است.
برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.
باید فرم وارد کنم
آیا این تفکرات سطحی نیست؟ اگر عمیقتر بیندیشیم این طرز فکر، پوچ و بیارزش است و تنها مانند لطیفهای در یک رویاست. بهتر است این افکار را کنار بگذاریم و آگاهانه زندگی کنیم تا زمانی که مرگ در خانهمان را بکوبد. باید بهاندازه کافی تلاش کنیم و به هوش باشیم. لازمه زندگی آگاهانه فقط در یک راز نهفته است؟ خودشناسی، فلسفه زندگی، چرایی.
معنی و مفهوم خودشناسی، فلسفه زندگی و چرایی
با این اوصاف، زندگی همچون صحنهی تئاتری است که زنان و مردان هر یک نقشهای خود را بازی میکنند، لیکن نقش انسانهای بزرگ بر شخصیت و اصلیت آنها و طول دوران رسالت آنها بستگی دارد. خودشناسی،
لازمه هر زندگی هماهنگ، پایدار و موفق است. لیکن نیاز رهبران به خودشناسی؛ به شناخت پختگیها، ناپختگیها، واکنشها، احساسات و اقداماتشان، بیش از افراد عادی است. در ضمن، پژوهش در زندگی بسیاری از رهبران بزرگ نشان میدهد که آنان خودشان نسبت به روحیه، اخلاق، واکنشها، شیوه زندگی و رفتار خویش در زمان رهبری، آگاهی داشتهاند و یا حتی عملکرد خود را منطبق بر آن، شرط قبول مسئولیت زمامداری خویش قرار دادهاند.
یک رهبر برای تبدیلشدن به یک استراتژیست بزرگ در زندگی، در کسبوکار و یا حیات زمامداریش، ابتدا باید فلسفه زندگی خود را مشخص کند، سپس با کشف معمای وجودی و تعیین هدف نهایی خود، جهتی را تعیین کند که مهارتها و استعدادهایش را به آنسو سوق دهد.
همانطور که ارسطو توصیه میکند، برای تسلط بر احساسات خود تمرین کنید و درباره آینده چنین بیندیشید: «این اقدام مرا بهسوی هدفم پیش خواهد برد و اینیکی، مرا بهجایی خالی نخواهد رساند.» با توجه به این استانداردها، ما میتوانیم قدرتمندانه به مسیرمان ادامه دهیم.
«فلنری اوکانر» نویسنده و مقالهنویس آمریکایی، در سخن زیبایی میگوید: «شناخت خود، بیش از هر چیز، یعنی اینکه فرد نواقص و کمبودهایش را بشناسد.
وقتی فرد با حقیقت روبهرو میشود باید خود را با آن بسنجد، نه اینکه حقیقت را هماندازه خود کند. در این مسیر چیزی که انرژی یا اشتیاقمان را از بین میبرد مشکلات مالی نیست، بلکه زیر پا گذاشتن ارزشهایمان است. راهحل این مسئله صرفاً و صرفاً دانستن چراییمان است.
چراهای ما قدرت تخریبگری فوقالعادهای دارند و استفاده بجا از چرا میتواند زمینه شکلگیری بینشها، نگاههای جدید و ارزشمند باشد. کافی است در برابر هر الگوی ثابتی، چرا را از خود بپرسیم. فهم چرایی حیاتیتر و ارزشمندتر از فهم چگونگی و چیستی است و تمرکز روی پرسش چراها، میتواند زمینهساز بروز تحول بنیادین باشد. چرا واژهای است که میتواند بهراحتی دیوارهایی را که با پیش دانستهها و پیشفرضهایمان ساختهایم بشکند و مرزهای جدیدتری در ذهنمان پیریزی کند. اندیشیدن به چرایی یکی از قدرتمندترین ابزارهای فکری در دسترس، برای پرورش تفکر استراتژیک است. استفاده از این فکر افزار بهسادگی پرسیدن چراست.»
ماهاتماگاندی سخنی دارد به این مضمون که میگوید «پاکدامنی، گیاه گلخانهای نیست که بتوان از طریق کشیدن دیوار از خود محافظت کرد. پاکدامنی باید از درون رشد کند و آن زمان ارزشمند میشود که توانایی مقاومت در مقابل وسوسههای ناخواسته را در انسان، به وجود آورد»
لذا میتوان نتیجه گرفت که این پاکدامنی زمانی حاصل میشود که انسان به خودشناسی و خودآگاهی برسد درواقع خودشناسی پایه و اساس اصالت است. وجود بنیانی از خودشناسی منجر به پذیرش خویشتن و درنهایت خودشکوفایی میشود و این یعنی بهرهمندی از برجستهترین پتانسیلهای که ما از آن برخوردار هستیم.
انسانهای با عملکرد بالا، گوئی دائماً روی طناب باریک مابین انگیزهای که موجب موفقیتشان میشود و دیدگاهی که آنها را در قبال ارزشها و اصولشان پایبند نگه میدارد حرکت میکنند. برای بندبازان که سعی در ایجاد تعادل میان شتاب و تمرکز دارند، خودآگاهی و خویشتنشناسی بهمنزله وزنهای درونی است که به تعادلشان کمک میکند. وقتیکه هزاران انتخاب سر راهمان قرار دارد، کشف خود اصلیمان پیچیدهتر میشود.
این انتخابها، یا فرصتهایی برایمان ایجاد میکنند تا به پیشرفتمان کمک کنند یا تبدیل به وسوسههایی میشوند که ما را از خود اصلیمان دور میکنند. بدون خودشناسی و خودآگاهی، بهجای تبدیلشدن به انسانی که در آرزویش هستیم، بهراحتی ممکن است گرفتار دنبالهروی از شهرت یا نمودهای بیرونی موفقیت شویم. خودشناسی باید نقطه آغازین در مسیر پرورش هر رهبری باشد.
کسب خودشناسی عامل اصلی در تبدیلشدن به رهبری اصیل قرار دارد. هنگامیکه مدرسه عالی کسبوکار استنفورد از اعضای شورای مشاورش این سؤال را کرد که مهمترین توانایی که رهبران برای پیشرفت لازم دارند چیست؟ تقریباً پاسخ همهی آنها یکسان بود: خودشناسی.
خودشناسی در مرکز قطب نمای درونی هر رهبری قرار دارد و عنصری اساسی برای شناخت خود، تشخیص علایق و کشف هدف رهبری محسوب میشود. هدف رهبری اصیل، کامل بودن نیست، بلکه مهم این هست که خود را در عمیقترین سطح ممکن شناخت. این فرآیند نیاز به دروننگری، بازخورد و حمایت دارد. اما دشوارترین نکته در خودشناسی این است که خودمان را به همان شکلی ببینیم که دیگران ما را میبینند. پروفسور و نویسنده سوئیسی، هنری فردریک امیلی میگفت: «انسانی که زندگی درونی ندارد، برده اطراف و محیط خویش است.»