کوچینگ در رشد و توسعه فردی رهبران آینده
جادهی رهبری مترقی، جادهای پرپیچ و خم است. رهبران برای موفقیت در این جاده به سلاح کوچینگ نیاز دارند.
در این مقاله سعی داریم تا دلایل اهمیت و راهبری کوچینگ برای رهبران در سازمانها را تشریح و چگونگی تقابل رهبران سازمانها با آنها را بیان کنیم :

دلایل هدایت کوچینگ به سمت رهبری
1. جایگزینی اصول کوچینگ بجای روشهای کنترلی و دستوری توسط رهبران موفق آینده
رهبران موفق آینده باید اصول کوچینگ را جایگزین روشهای کنترلی و دستوری نمایند. حفظ نیروی کار، خصوصاً بهترین نیروی کار و همچنین نحوهی رفتار با افراد در محیط کار مسائل حیاتی هستند. تجویز کردن، دستور دادن و مدیریت مستبدانه، قدرت و مقبولیت خود را ازدستداده است. کارمندان خوب حق انتخاب، مسئولیت و تفریح بیشتری را در زندگی و محل کار خود میخواهند.
2. استفاده از کوچینگ برای رسیدن به بالاترین میزان کارایی
نحوهی مدیریت در رهبری میزان کارایی را مشخص میکند و کوچینگ راهی برای رسیدن به بیشترین میزان عملکرد است. کدام کسبوکار است که عملکرد بهتر را نخواهد؟ سازمانها این اصل را بهصورت علمی پذیرفتهاند اما هنوز در پیادهسازی آن دچار مشکل هستند. در بسیاری از موارد رهبران و پیروان باهم در مقابل تغییرات مقاومت میکنند، درصورتیکه میدانند این کار به نفع هیچکس نیست.
3. یادگیری کوچینگ لازمه ایجاد رهبران آینده
هنگامیکه ما به دیگران برای ایجاد آگاهی، مسئولیتپذیری و درنتیجه خودباوری کمک میکنیم خودبهخود سنگ بَنای رهبران توانای آینده را پایهگذاری میکنیم. بر اساس تعریف، رهبران باید بهصورت روزانه تصمیماتی بگیرند و باید این کار را بهطور مؤثر انجام دهند. به همین دلیل نیاز بهویژگیهای شخصیتی مهمی دارند. کوچینگ رهبران را میسازد و امروزه در تمام بخشها کمبود رهبران حس میشود.
4. ویژگیهای جدید رهبری لازمه رهبری در عصر تغییرات
محیط اطراف و شرایط بیرونی محیطهای کاری پیوسته در حال تغییرند بدون اینکه شرکت قادر باشد کوچکترین کنترلی روی آنها اعمال کنند. پدیدهی جهانیشدن، ارتباطات، بحرانهای اقتصادی، مسئولیتهای اجتماعی و مسائل زیستمحیطی ازجمله موارد پیوسته در حال تغییرند، مواجهه با آنها به همراه سرعت تغییرات، نیازمند داشتن ویژگیهای جدید رهبری است.

نقش کوچینگ در رشد و توسعه فردی رهبران آینده
1. رهایی از ترس
اگر از رهبران و مدیران شرکتها بپرسید چه چیزی آنها را به حرکت وا میدارد و باعث میشود تا دیروقت سرکار بمانند، میگویند: زمان، ترس و سود زیان آن ماه. هر سه عامل بهنوعی به ترس مربوط میشوند، اغراق نیست که بگوییم پس بهعنوان عامل ثابتی در کسبوکارها محسوب میشود.
نگاه غالب به رهبران بر اساس بهترین بودن در هر زمینه است. آنها معمولاً باهوش، ثروتمند، منظم و قدرتمند هستند، اما آیا باید بهترین باشند؟ تعریف ما از بهترین بودن چیست؟ روشهای رهبری پیوسته در حال تغییرند اما طبیعت برخی ویژگیهای اساسی ثابت است و اینها مواردی هستند که کمبود آنها حس میشود. تحصیلات، رهبران را ازنظر تکنیکی و دانش آماده میسازد اما آنها را ازنظر درونی و شخصیتی آماده نمیکند.
نتیجه آن است که روسای تحصیلکرده و باهوش، اما متأسفانه به لحاظ روانی نابالغی وارد اجتماع خواهند شد. آنچه هماکنون به آن نیاز داریم رهبری بالغ است.
اگر رهبری دچار ترسهای درونی است بدون شک شکست خواهد خورد. اگرچه ترس منشأ درونی و بیرونی دارد و ما قادر به کنترل محیط خارج نیستیم اما قادریم واکنش خود را کنترل کنیم. میتوانیم جلوی این ترسها خم شویم و از بین برویم، میتوانیم بدون توجه به آنها حرکت کنیم یا میتوانیم آنها را بهعنوان چالش ببینیم و با آنها روبهرو شویم.

این تصمیم به سطح توسعهی فردی رهبر بازمیگردد. فقط زمانی که هیات مدیره از ترسهای خود رهایی یافته باشد، میتواند به سطوح پایینتر در این امر کمک کند و اعتماد بیشتری بسازد. گاهی رهبران میکوشند ، ترس را از بین ببرند و موفق هم میشوند اما این موفقیت موقتی است چراکه محیط خارج غیرقابلپیشبینی است و هرلحظه ممکن است چالش جدیدی را پیش روی رهبران قرار دهد.
مشکلات و چالشها همواره وجود دارند و این عکسالعمل ما در برابر این چالشهاست که شرایط را تعیین میکند. مانند تمام شرایط دیگر، رهایی از ترس نیز با کمک یک کوچ حرفهای بهدست میآید.
2. هر ترس در نوبت خود
آنچه کوچ انجام میدهد شکستن این ترس به قسمتهای کوچکتر است. در دنیای کار نیز همینطور است. ترسهای بزرگ، نتیجه انباشتگی ترسهای کوچک هستند. با تمرکز کامل بر هر مشکل در یک زمان، این مسئله حل میشود. باگذشت زمان و تکرار موفقیتها، مدیر یا اسکیباز توانایی غلبه بر قدمهای کوچک و ترس را مییابد، اعتمادبهنفس بیشتری در مقابل ترسها پیدا میکند و مسئولیت واکنش خود در مقابل ترس را قبول میکند.

3. سه مرحله پیشرفت
پیشرفت درونی مقولهای حیاتی در کوچینگ است که من آن را در سه مرحله توضیح خواهم داد:
سطح ابتدایی پاکسازی موقعیت و فزونی ترس را بهعنوان پاکسازی خانه ذهن و بدن، سطح میانی را بهعنوان رشد شخصیتی و سطح بالاتر را به نام رشد فرافردی (رشد فراتر از خود) یا رشد ترنس پرسونال (ترنس پرسونال، فراتر از فرد یا فراتر از خود میباشد. این است به رویکردی در موج چهارم یا روانشناسی فرافردی اشاره میکند.
روانشناسی ترنس پرسونال یا روانشناسی فرا بین فردی یک نوع نگاه به جهان هستی است که معنویت و جنبههای والاتر بشری را با روانشناسی مدرن یکپارچه کرده است. مفهوم ” فرا فردی ” در این نامگذاری بر این باور تأکید دارد که ” آگاهی ” یک ” کیفیت فردی ” نیست که تنها بر اساس اطلاعاتی که یک ” فرد ” از محیط میگیرد شکل یابد، بلکه ” آگاهی ” یک ” کیفیت جهانی ” است که تغییر آگاهی فرد، خواهناخواه، بر سطح و محتوای آگاهی کلیه افراد اثر میگذارد. ” انتخابهای ما ” بر ” شعور کیهانی ” موثرند و متقابلاً ” شعور کیهانی ” نیز برای ما فضاها و فرصتهای انتخاب گستردهتری را فراهم میکند که منجر به ” عمیقتر شدن آگاهی ما ” میگردد.) بیان میکنم.
اهمیت کوچینگ در سوق دادن رهبران تازهکار به سمت پیشرفت شخصی در چهار مرحلهی مجزا برای رسیدن به آگاهی و مسئولیتپذیری است.
مثلاً برای ترک یک عادت نامناسب، ابتدا لازم است شخص متوجه عواقب مضر آن شود. این رشد آگاهی از وظایف کوچ گری است که حتی ممکن است چندین جلسه همزمان ببرد. مرحلهی دوم پذیرش پاسخهای مشروط است؛ آگاهی افزایش مییابد اما آنچه چالشبرانگیز خواهد بود انکار افراد است. مکانیسم انکار، یک مخدر بزرگ برای عدم مواجهه فرد تلقی میشود. مرحلهی سوم، ایجاد اشتیاق در فرد برای ترک عادات و نگرشهای کهنه هستند که باعث میشود فرد وارد موقعیت مسئولیتپذیری شود. مرحلهی چهارم گذار آگاهانه از مشکل است که مسئولیتپذیر کامل فرد را نشان میدهد. این چهارم مرحله اساس اولیهی اکثر فرآیندهای کوچینگ درروند پیشرفت هستند.
4. آگاهی نسبت به دیگران
هر چه بیشتر نسبت به خودآگاه شویم، آگاهی ما نسبت به سایرین افزایش مییابد. همهی ما دنیا را از دریچه نگاه خود مینگریم و نگاه ماتحت تأثیر عوامل مختلفی مثل فرهنگ، تاریخ و ارزشهای رایج است.
درنتیجه عمق آگاهی نسبت به خودمان، میزان آگاهی ما نسبت به دیگران و توانایی ما نسبت به مدیریت خود را تعیین میکند. این سه عامل کیفیت مهارتهای اجتماعی ما را تعیین میکنند.

5. به چالش کشیده شدن باورها و تصورات رهبران
شرطی زدایی کردن و به چالش کشیدن عادتها و باورها و تعصبات ذهنی و فکری، موضوعی است که میتوان با آنیک کتابخانه را پر کرد. این امر را میتوان با کوچینگ بهدست آورد و با خود کوچینگ و خودآگاهی آن را حفظ کرد. بیانشده است که رفتار ما متشکل از ۸۰% واکنش و ۲۰% کنش یا انتخاب است.
بهطور طبیعی هنگامیکه شرطیسازی را درک میکنیم فرصت انتخاب برای پذیرش یا تغییر را به خود میدهیم. اگر ما درست درک نکنیم برای همیشه قربانی شرطیسازی خواهیم بود.
6. رها کردن باورها و عقاید سخت
رها کردن بار شرطها و عقاید و باورها، نیاز به زمان دارد، اما هر قسمتی از آنکه رها شود، زندگی راحتتر میشود. اما در بزرگسالی، نیازی به حمل پدر و مادرها و عقایدشان، حتی پس از مرگ آنها نداریم. ما بهندرت در مورد باورهای اجتماعی که حتی ممکن است در زمان خود قابلقبول بودهاند، پرسش میکنیم. ارزشهای واقعی که باعث بهزیستی میشوند، تحمیلشدنی نیستند.

نتیجه گیری
هر کوچ یا رهبری که بهطور کامل فرآیندهای فوق را رعایت کند ، میتواند در سفر پیشرو باشد. رهبران و کوچها لازم است اعمال زیادی را انجام دهند.
منبع : کتاب کوچینگ برای عملکرد – سرجان ویتمور
https://editrans.com/books/coaching-for-performance-fifth-edition