خلاصه کتاب ،ماه عسل برداشت شخصی من از نکات مهم و اساسی قابل یادگیری از مطالعه کتاب می باشد ،مطالعه این نکات برای خوانندگانی که وقت و زمان لازم جهت مطالعه کامل کتاب را ندارند از لطف خالی نیست
کتاب در باب شهریار اثر تیم فیلیپس
[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]درباره کتاب :
کتاب شهریار در سال ۱۵۱۳ توسط ماکیاولی نوشتهشده است و وی به خاطر این کتاب پدر سیاست مدرن لقب گرفته است. این کتاب نوعی خودیاری برای شهریاران در صده ۱۶ میلادی بوده است. که در باب بهدست آوردن قدرت و پیشرفت در کار به هر طریق ممکن، حتی از طریق راههای غیراخلاقی میباشد. این کتاب سیمایی از وضعیت آن دوران جهان میباشد و اندیشه ماکیاولی در خصوص نوشتن این کتاب این بوده است که قدرت، با خود ثبات میآورد. وضعیت نابسامان ایتالیا در آن دوره ، ناامنی در مناطق ایتالیایی، این اندیشه را در ماکیاولی بیدار میکند که بهدست آوردن قدرت از هر طریقی جایز است چونکه ثبات و آرامش را در پی خواهد داشت
او ذاتاً یک جمهوری خواه بوده است، اما معتقد بود اگر قرار باشد دیکتاتورها بر سر حکومت بنشینند، بهتر است این کار را استادانه انجام دهند. ماکیاولی معتقد بود تنها چیزی که برای قدرت احترام قائل است خود قدرت است. ماکیاولی در کتابش بیان میکند که برای رهبری، قدرت لازم است و برای قدرت هم باید همه کارهای لازم را انجام داد.یک قرن بعد از ماکیاولی، متفکر مدرن انگلیسی آن زمان، فرانسیس بیکن به باطن حرفهای ماکیاولی پی برد. وی در سال 1605 نوشت، ما بیشتر، مدیون ماکیاولی و افرادی شبیه وی هستیم که درباره اینکه آنچه مردم انجام میدهند مطلب مینویسند نه آنچه که مردم باید انجام بدهند.۱۵۰ سال پیش مارکوم ایکس، متفکر مدرن، اظهار کرد که آنچه برای قدرت، احترام به ارمغان میآورد خود قدرت است. چه دوست داشته باشید چه نه. اگر از بیان حقیقت واهمه دارید پس لایق آزادی هم نیستید.

1. بدی هم مؤثر واقع میشود:
آماده بودن به معنای امیدواری و آمادگی برای وقوع بهترینها نیست، بلکه به معنای تدبیر و آمادگی برای مواجهه با بدترین هاست. ماکیاولی معتقد است اگر طالب پیشرفت هستید خوبی شما را از آن دور میکند. خوب بودن، خوب است، ولی اگر مردم به همان اندازه خوب نباشند سرتان کلاه رفته است. میتوانید الهامبخش خوبیها باشید. اما زمانی که سهامداران و ذینفعان شمارا تحتفشار قرار میدهند، نمیتوانید تنها مدافع خوبیها باشید.
قهرمانان زندگی خود را با همه خوبیها و بدیهایشان قضاوت کنید پس درباره خودتان هم همین عمل را انجام دهید، آنوقت تصمیم بگیرید. (ماکیاولی بیان میکند، خوب بودن خوب است ولی افراد موفق میدانند، کی میتوانند این اسلوب و رفتارهای مرسوم را کنار بگذارند تا به هدف خود برسند). خواندن کتاب شهریار مثل سیلی خوردن است و به شما میگوید که از چه راهی میخواهید به خواستههای خودتان برسید.
2. واقعبین باشید:
دنیای واقعی همین است با آن کنار بیایید. با واقعیتها همانطور که هست روبهرو شوید، نه آنطور که میخواهید. ماکیاولی در شهریار میگوید: بزرگترین دارایی من دانشی است که از طریق تجربه طولانی بهدست آوردهام و با آن میتوانم انسانهای بزرگ را هدایت کنم. ماکیاولی بیان میکند برای رهبر و شهریار بودن هم باید الهامبخش باشی و همکارهای بد انجام بدهی. درواقع نشانه واقعی رهبری، توانایی گرفتن چنین تصمیماتی است. اقتصاددان بزرگ جهان بریت میگوید: سیاست هنر ممکنها نیست، بلکه انتخابی است میان امور فاجعهبار و امور ناخوشایند.
پیتر دراکر میگوید: رهبران نباید اصول اخلاقی را ضمیمه عقایدشان کنند. چنین کاری فقط موقعیتشان را به خطر میاندازد. استیوان کاوی در کتاب هفت عادت مردمان مؤثر میگوید: ما باید مسئولیت رفتارهای خود را بر عهده بگیریم و نباید دیگران را بهاینعلت، سرزنش کنیم. به موقعیتی فکر کنید که اخیراً در زندگیتان ایجادشده و شما به سبب اینکه آن را ساده گرفتید یا خودتان را گولزدهاید با آن بدبرخورد کردهاید. آیا برای درست کردن اوضاع خیلی دیر شده؟
3. اگر از قدرتتان استفاده نکنید آن را از دست میدهید.
قدرت یعنی توانایی ایجاد تغییر. پس اگر قدرت دارید و از آن برای ایجاد تغییر استفاده نمیکنید پس آن را تلف میکنید. مایکل جردن میگوید: “عدهای از مردم میخواهند چیزی اتفاق بیافتد، عدهای از مردم آرزوی اتفاق چیزی رادارند. وعدهای دیگر کاری را انجام میدهند که آن اتفاق بیافتد“.
در دنیای ماکیاولی شکنجه ابزاری برای بهدست آوردن و حفظ قدرت است. شهریار کتابی است درباره عمل کردن نه فکر کردن. موفقیت ما نه به نیت و افکار خوب ما، بلکه با اعمال خوب و بدمان و تاثیرمان بر دنیا بستگی دارد. در دنیای امروزی تجربه و تحلیل جای همهچیز را گرفته است اما وقتی به عمل دست میزنیم، چیزی را ممکن است بهدست آوریم، فرصتی ایجاد کنیم و یا شرایطی را تغییر دهیم که هیچ تجزیهوتحلیلی آن را نمیپروراند.فکر کردن کافی است، عمل کردن را آغاز کنید. (کرک وسلر)
4. نفر بعدی کیست؟
به ارث بردن قدرت خیلی آسانتر از بهدست آوردن قدرت است. ولی تحویل آن به نفر بعدی به شکل سختی، دشوار است. تنها چیزی که سیاستمدار چشمانتظار آنست انتصابات بعدی است، و تنها چیزی که دولتمرد چشمانتظار آن است نسل بعدی است. (توماس جفرسون)
ماکیاولی برای مدیران توصیهای دارد و آن این است که: در محلی که تازه مدیریت را بهدست گرفتهاید خیلی سریع دست به تغییرات کلی نزنید تا ثبات خود را بهدست آورید. ولی معتقد است هر تغییری منجر به ظهور سنگی ناهمواره میشود که بقیه سنگهای ناهموار روی آن سوار میشوند. به بعد از خودتان و آینده فکر کنید چه کسی منصب قدرت را بعد از شما بهدست خواهد گرفت حداقل به وی فوت کوزهگری را یاد بدهید.
5. ملایمت یا خشونت:
ما معمولاً قدرت را به ارث نمیبریم بلکه برای بهدست آوردن نفوذ میجنگیم. و برای بهدست آوردن آن، باید استعداد رهبری خود را باقوت بسیار زیاد نشان دهیم. احساسات عموم مردم همهچیز است با آن شکستی در کار نیست. و بدون آن موفقیت محال است. (ابراهاملینکن)
ماکیاولی معتقد است که مردم زمانی به تغییر حاکمیت اقدام میکنند که باور کنند میتوانند بهبودی در شرایط حاد ایجاد کنند. شما نمیتوانید رضایت همه را درتیم تان را جلب کنید برای این طیف ناراضی دو راهحل دارید. 1- ملایمت 2- خشونت
بهترین راه برای تثبیت قدرتتان، شناسایی نشانههای ضعف، مشکل وخطر، از همان آغازین کار است. نه اینکه آنقدر دیر شود که همه به وجود مشکل پی ببرند. این تصمیم شماست که با خشونت رفتار کنید یا با ملایمت. اگر اجازه دهید مشکلات بزرگ شوند هر عملی مانند نوش دارویی بعد از مرگ سهراب است. اگر موفقیت شما مسئولیتهای زیادی را برای شما به ارمغان آورده است، این بدین معنی است که جاهطلبیهای دیگران را لگدمال کردهاید و این طبیعتاً باعث ایجاد کدورت میشود و به آن باید رسیدگی کنید در غیر این صورت آنها وخیمتر میشوند. پس باید بهسرعت برای حلشان چارهای بیندیشید.

6. در جریان کار قرار بگیرید.
اگر نمیدانید جریان چیست، خود را در بطن آن قرار دهید. خردمند کیست: کسی که از همه میآموزد. (بنجامین فرانکین). ماکیاولی میگوید اگر آنقدر متفاوت هستید که نمیدانید در درونتان چه میگذرد، بدانید که آنوقت به دردسر افتادهاید. رهبران متفاوتند و باید متفاوت هم به نظر برسند. امروزه مدیریت سیار برخلاف مدیریت سلسله مراتبی معتقد است، اگر منتظر بمانید مردم به سراغ شما بیایند تنها به مشکلات کوچک، پی خواهید برد. پس بهتر است خودتان به سراغ مردم بروید. در این نوع فرهنگ رهبران همیشه حضور دارند. رهبران باید برای یافتن مشکلات کارشان وقت صرف کنند و این با حضور در سرکارهاست نه فرهنگ سلسله مراتبی.
7. از ضعفای اطراف خود حمایت کنید.
ماکیاولی توصیه میکند از اطرافیان ضعیف خود حمایت کنیم. بردن اگر همهچیز نباشد، اما باختن هیچچیز است. (سناتور دایان فینیشتای). ماکیاولی در فصل سوم کتاب شهریار میگوید، ضعفا وارث زمین نیستند ولی اگر از آنها حمایت کنید، کمک میکنند تا شما وارد زمین میشوید. ماکیاولی میگوید: هرکسی که به دیگری در رساندن قدرت کمک کند، دیگر خود را از رسیدن بهقدرت دور کرده است. وقتی به این فکر میکنید که از زندگی چه میخواهید، تصور نکنید فردی که قبل از شما این کار را انجام میداده به شما در این مسیر کمک خواهد کرد. اگر این کار، کار ارزشمندی باشد، او چیزهای بسیاری را از دست خواهد داد. افرادی را پیدا کنید که چنین کاری را انجام نمیدهند و انتظار انجام دادن چنین کاری از خودشان را هم ندارند و به یکدیگر برای رسیدن به اهدافتان کمک کنید.
8. بلندپرواز باشد.
رسیدن به اهداف دشوار سختتر است، ولی منابع پایداری برای شما به دنبال دارد. فقط افراد ضعیف فکر رسیدن به اهداف آسان رادارند و اغلب هم دررسیدن به آن شکست میخورند. ماکیاولی در فصل چهارم کتاب شهریار میگوید: هرچه رسیدن به هدفی دشوارتر باشد احتمال پیروز نشدن کمتر است.
9. همه آنطور کار میکنند که شما میخواهید.
کنار هم بودن دو فرهنگ شغلی اغلب به شکست منجر میشود. اگر نمیتوانید مردم را از حسرت گذشته بازدارید، این شکست قطعی است. مانند اهل فکر، عمل کنید و مانند اهل عمل، فکر کنید (توماسمان) . هنگامیکه تغییر ساختاری بزرگی را در ایجاد میکنید. نود روزبه خودتان مهلت بدهید که روی آن کارکنید. برای نقطههای عطف برنامهریزی کنید و اهداف مشخصی را برای ادغام تعیین کنید. سرعت سرسامآور تغییر بهترین راهحل حذف و پاک کردن گذشته است.
10. وقتش رسیده است.
وقتی موفق میشوید مایلید تصور کنید که برای هر کاری که میخواستید میتوانید موفق شوید. اما ماکیاولی میگوید: این تصور درست نیست. رهبران به این دلیل موفق میشوند که در حال حاضر حق با آنهاست. اتفاقات دنیای سیاست بیش از آنکه بر اساس توسعه رخ دهد بر اساس تصادف و یا درماندگی رخ میدهد. (جف گرین فیلد)
ماکیاولی میگوید: سه عامل مهم داریم: 1- قابلیت 2-زمان صحیح بهکار گرفتن قابلیت 3-انگیزه درونی برای موفقیت. فرمول آن چنین است که قابلیت + فرصت + انگیزه = موفقیت
آیا در شغلی که هماکنون دارید، از استعدادهایتان استفاده میکنید؟ اگر اشتیاقهای عمیقتان ارضا نمیشود، به نسخه ماکیاولی برای اینکه چطور رهبر واقعی باشید عملنکردهاید! یا بهتر نیست این کار را رها کرده و به دنبال کار دیگری باشید! وقت آن رسیده که واقعبین باشید.

11. از زالوصفتتان متنفریم.
اگر میخواهید تغییر کنید شاید حامیانتان از مخالفانتان بیشتر باشد، ولی آیا این حامیان قدرت هم دارند؟ پس اگر آنها قدرت نداشته باشند شما هم نخواهید داشت. اگر مطالبهای در کار نباشد، قدرت هیچ امتیازی نمیدهد هرگز جز این نبوده و هرگز هم جز این نخواهد بود. (داگلاس، قرن نوزدهم طرفدار القای بردگی)
ماکیاولی میگوید: مثل رهبرانی که به دنبال جلب نظر، زیردستانی که سعی در انکار آنها دارند نباشید، اگر لازم است زور بگویید. رهبرانی که همیشه نیاز دارند دیگران را متقاعد کنند تا به آنها در حمایت از تغییراتی که ایجاد کردهاند کمک کنند شکست میخورند و بهجایی نمیرسند. بلکه کسانی که فشار میآورند از بهکارگیری قدرتشان در حمایت از دیدگاهشان نمیترسند بهندرت با مشکل روبهرو میشوند.
خلاصه اینکه اگر میخواهید تغییرات ایجاد کنید انتظار نداشته باشید کسانی که در نظام قبلی خوب به وظایفشان عمل میکردند به شما کمک کنند. یا باید همه را از میدان به دربکنید و یا به کسانی که میترسند از شما حمایت کنند قدرت بدهید. بهصرف حرف دیگران آنها را حامی خود نپندارید، اگر بله گفتن به رییس جدید سخت باشد نه گفتن آسان است. اگر میخواهید تغییر ایجاد کنید یک جدول زمانبندی برای آنها تهیه کنید و از حامیان خود بخواهید طبق آن جدول عمل کنند با همین کار میتوانید مکننده های انرژی را از دور خارج کنید.
12. حرف نزنید، عمل کنید.
فرهنگ مدیریت ما به نحوی است که هر کاری را قبل از اینکه در مورد ماهیت آن تا سخن نگوییم عمل نمیکنیم. این فرهنگ از دیدگاه ماکیاولی احمقانه به نظر میرسد. رهبران در زمان وی با عمل کردن به هم پیغام میدادند نه با حرفهایشان.
قدرتمند بودن مثل خانم بودن است اگر مجبور باشید به دیگران بگویید خانم هستید دیگر خانم نیستید. (مارگارد تاچر).
به تغییر قابلتوجهی فکر کنید که به شما و دیگران نشان میدهد که توانستهاید به هدفی برسید. یادداشت و یا ایمیل نفرستید تغییر را اعمال کنید شهامت آن را داشته باشید که مردم هرچه میخواهند بگویند.
13. از خودتان دفاع کنید.
اگر قرار است زور بگویید باید باخشم و تنفر مردم هم کنار بیایید. بالاخره باید روزی زور بگویید، خودتان را گول نزنید که قربانیان از کنار شما بهراحتی و بیتفاوت عبور میکنند. آیا دشمنانی دارید؟ خوب است. این بدین معنی است که برخی مواقع به دفاع از خود پرداختهاید. (چرپیل).
ماکیاولی میگوید: اگر دشمندارید چنان ضربهای به آنها بزنید که در جایگاه دشمن شما، در مقام تلاقی نتوانند چنین ضربهای را به شما بزنند. این بدین معنی نیست که کسی دیگر چیزی برای از دست دادن نداشته باشد. چون چنین افرادی میتوانند بسیار خطرناک باشند. (شما تا زمانی میتوانید بر مردم حکومت کنید که همهچیز آنها را از آنها نگرفته باشید. اگر شما همه چیز را از کسی بگیرید دیگر آن فرد زیر سلطه شما نخواهد بود (سول جرئت سین)).
ماکیاولی میگوید: در محیط کاریتان بهاندازهای دشمنتراشی کنید که برای رسیدن به هدفتان لازم است. نه بیشتر از آن. واضح است که هیچکس نمیخواهد بیشازحد لازم دشمنتراشی کند. اگر فکر میکنید دشمنی ندارید آنوقت در کارتان بهاندازه کافی سرسختانه عملنکردهاید. آیا قربانی فردی قلدر هستید؟ سعی نکنید او را با خودتان مقایسه کنید. چون فایدهای ندارد. بلکه فکر کنید با چه قدرتی میتوانید علیه قدرت وی بیاستید. و با او مبارزه کنید. قلدرها زمانی برای شما تسلط دارند که، رضایت داشته باشید از قدرت خود استفاده کنند.
14. کلاه بزرگی برای خود بخرید.
اگر میخواهید قدرت انجام کاری را بهدست بیاورید. شهرت انجام آن کار را برای خود دستوپا کنید. شکستخورده و پی افتخار زندگی کردن، آغازگر مرگ تدریجی است. (ناپلون پنی پارت). اگر دلتان میخواهد برنده باشید و از نفوذ و قدرتان استفاده کنید باید به این صفات مشهور باشید. موردتوجه واقعشدن سخت است و افراد بسیار زیادی هم هستند که بیسر و صدا به هدفشان دست مییابند. اکثر ما نمیخواهیم صفاتی مانند بیرحمی به ما نسبت داده شود.
ماکیاولی معتقد است اگر رهبری شما به بی رحمیتان بستگی داشته باشد این شما هستید که چقدر این بیرحمی را خوب باید انجام دهید. بسیاری از مردم دنبال کارهایی هستند که از طریق آن به مردم کمک کنند یا تفریح کنند. ولی این کارها درنهایت چیزی را تغییر نمیدهد. برای اینکه رهبر باشید دنبال کارهایی بگردید که از طریق آنها تغییر ایجاد کنید هرقدر هم این کارها ناچیز و یا ناخوشایند باشند.
15. کار کثیفی است، ولی کسی باید آن را انجام دهد.
اگر مسئولیت انجام دادن کارهایی را بر عهده دارید که برای دیگران ناخوشایند است لااقل آن را به نحو احسن انجام دهید.
سیاست یعنی انجام مجازات شدیدتر بهمنظور کاهش دفعات آن.(ناپلئون بناپارت)
ماکیاولی میگوید اگر میخواهید با مردم خوب باشید، دلقک شوید. چگونگی انتقاد کردن، بر نحوه پذیرش آن بسیار مؤثر است. بیاحساس صریح، کوتاه و بر اساس واقعیت انتقاد کنید.مشخصاً اعلام کنید میخواهید چه چیزی در آینده اتفاق بیافتد. و گفتگو را پایان دهید. در اینجا درباره تواضع و فروتنی حرف نمیزنیم، بلکه درباره رهبری حرف میزنم.

16. مدیران واسطه را حذف کنید.
هیچچیز همانند حمایت مردمی، قدرتتان را تقویت نمیکند و هیچچیز بهاندازه مدیران واسطه ضعیف، آن را تضعیف نمیکند. (اگر مردم لعنتی نبودند سیاست پیشهای بسیار زیبا بود. ریچارد نیکسون). ماکیاولی میگوید: بیشتر از همه سعی کنید نظر مساعد مردم را به خود جلب کنید چون اگر اینکار را نکنید از ریاست فقط میز و یک دفتر کار نصیبتان میشود.
ماکیاولی میگوید: اگر مدیران میانی شما قوی هستند و از شما هدایت میکنند به آنها پاداش دهید و اگر ضعیف هستند و بهراحتی آلت دست میشوند و مشکل زیادی ایجاد نمیکنند. بعضی مواقع به دردتان میخورند و برخی مواقع میتوانید آنها را ساکت کنید. باید مراقب اشخاص نسبتاً مهم و جاهطلب و قدرتمند باشید. آنها الزاماً به نفع شما کار نمیکنند. در انتصاب مدیران میانی عاقلانه عمل کنید. چه کسانی به شما گزارش میدهند؟ دقیقاً چه چیز را گزارش میدهند؟ انعکاس گزارش آنها را دوباره ارزیابی کنید. آیا درست بهموقع از مشکلات باخبر میشوید؟ آیا به شما در حل آنها کمک میکنند؟ آیا سعی میکنند در مقابل دیگران خوب به نظر برسند؟
17. دوباره، هرگز!
پیروان و هوادارتان از شما حمایت میکنند ولی مواظب باشید زیاد امتحان نکنید. تجربه چیزی است که برای بهدست آوردن آن، باید بهای آن را پرداخت. (الکار واید). برای پایدار ماندن یک سازمان باید شکستها را ارزیابی کرد نه موفقیتها.
وارن بافت میگوید: اول از شکست شروع کنید. سپس برای جبران آن برنامهریزی کنید. همه ما زمانی اشتباهی کردهایم و مجبور شدهایم به حمایت دیگران اتکا کنیم. برای جلوگیری از تکرار چنین اشتباهی چه کردهاید؟ آیا رفتارتان را عوض کردهاید؟ و یا فقط امیدوارید اوضاع بهتر شود.
18. قدرت مردم:
به دیگران کمک کنید. ضعفا را درصورتیکه برایتان خرجی ندارند، راضی کنید. آنها به خاطر این کار به شما احترام خواهند گذاشت. مردم معمولاً آزادی را نمیخواهند فقط میخواهند در امان باشند. ( اچ، آل منکل)
ماکیاولی میگوید: حاکمها هیچوقت نمیتوانند از خود در مقابل اقدامات خصمانه مردم محافظت کنند. چون تعدادشان خیلی زیاد است. لازم نیست مثل عروسک خیمهشببازی به ساز همه برقصید. اگر میخواهید از آزادی لازم برای انجام کارهای بزرگ خود برخوردار باشد، کارهای کوچک را سروسامان بدهید. اگر از حمایت مردمی برخوردارید پابرجا میمانید. این باعث میشود تا عوض اینکه دائماً در حال مدیریت توقعات دیگران باشید، مشروعیت ادامه رهبری را داشته باشید. رهبران تنها در صورتی میتوانند خود را نجات بدهند که افراد عادی را در کنار خود حفظ کنند. از چه راههایی میتوانید به نفع زیردستان غیر مهمتان کارکنید؟ روسا نمیتوانند فقط دریافتکننده باشند، باید بخشنده مهم باشند. روز تولد افراد را به خاطر بسپارید و آن روز را به آنها مرخصی بدهید. حداقل نصف آن روز را.
19. اول اولویتها:
وقتی تحتفشار هستید باید از کارمندان مهمتان دفاع کنید، فقط کارکنان مهم. باید بدانید این یعنی. وقتی همهچیز مهم باشد پس هیچچیز مهم نیست (برایان مال رونی). در اولویتبندی، مهم چیزهایی نیست که در اولویت قرار میدهید، مهم چیزهایی است که کنار میگذارید. سرمشق دیگران باشید، قوانینی را برای حفظ قدرتتان وضع کنید. نظیر هیچ جلسهای نباید بیش از نیم ساعت طول بکشد.
20. از مسئولیت خود شانه خالی نکنید.
ما معمولاً برای افراد قدرتمند احترام قائل هستیم این کار نه درست است نه غلط، فقط آن را انجام میدهیم. تنها راه پیشبینی آینده، داشتن قدرت شکل دادن به آن است (اریک هفر). آزمایش میلگرام، آزمایشی است که در آن میزان احترام مردم به قدرتمندان سنجش میشود. (این آزمایش توسط میلگرام ارائهشده است). تقاضای وفاداری غیرمنطقی نیست، ولی برای همه روشن کنید این چیزی است که به آن نیاز دارید. برای همه روشن کنید اقتدار لازم، کارتان است و هرگز بر سر این موضوع بحث نکنید.

21. قواعد نمادهای متنفض:
اگر به دنبال حاکمی قدرتمند هستید، دنبال کسی باشید که تابهحال نهادی که وی رهبری میکند را زیر سؤال نبردهایم با آنها متحد شوید تا آنها هم به نفع شما کار کنند.
وقتی یک نفر را میکشید، قاتل هستید. ولی میلیونها نفر را میکشید، فاتحهاید. وقتی همه را میکشید خدا هستید.(ژان روستان، فیلسوف)
وفاداران درجه اول خود را در میان مشتریان، کسانی که برای آنها نماد متنفض رادارید را شناسایی کنید. اگر آنها نشان تجاری شمارا بخشی از حلقه اعتمادشان شناسایی کنند، متقاعد کردن آنها برای خریداری محصول یا خدمات جدید که عرضه میکند زمان زیادی نمیبرد.
22. اگر میخواهید کاری درست انجام شود، خودتان آن را انجام دهید.
قدرت معشوقه من است، آنقدر برای بهدست آوردنش زحمت کشیدهام که اجازه نمیدهم کسی آن را از من بگیرد ( ناپلئون بناپارت). اکثر اوقات برنامههایی که برای جلوگیری از فاجعهای تدارک دیده میشود فقط با مرکز سروکار دارند بخشهای مهم شرکت که بدون آنها نمیتوانید ادامه دهید را مشخص کنید. چند تا از آنها خارج از شرکت شما فعالیت دارند؟ بدترین فاجعه کاریتان را مشخص کنید. چقدر به عملکرد حمایتی شرکتهای وابسته اطمینان دارید؟ و این اطمینان را از کجا آورده اید؟
23. کار رهبران، رهبری است.
کسی باید تصمیمهای دشوار را اتخاذ کند. اگر شما مسئولید، این کار شماست. یا راهی پیدا میکنیم یا راهی میسازیم.(هانی بال)
به آنها رهبر میگویند چون رهبری میکنند. یک رهبر دو دلیل خوب برای رهبری کردن دارد.1- ساده است و این کار اوست و یک نفر باید تصمیم بگیرد و این تصمیمگیری و قبول کردن آنیکی از نشانههای رهبری است. اکثر اوقات عواقب تصمیم نگرفتن میتواند اندازه وقاهت تصمیمگیریهای غلط باشد. رهبرانی که رهبری نمیکنند زیردستانشان را فلج میکنند. اگر میخواهید کار مهمی را انجام دهید که حدس میزدید که در کنار احتمال خطر نتیجههای مثبت را هم به دنبال دارد. در صورتیکه گمان میخورید شکست نمیخورید آن را علنی انجام دهید.2- شما باید اقتدار شخصیتان را حفظ کنید. آیا در وضعیتی هستید که میخواهید تصمیمی بگیرید ولی نمیتوانید انتخاب کنید سنگ کاغذ قیچی بازی کنید. استفاده از شانس به این صورت در میان ژاپنیها رسوم است .
24. شراکت یعنی خطر.
ملتها دوستی ندارند تنها پای منافع در میان است. ( شارل دوفول). شرکاهای شما تا وقتی خوبند که در کنارش و در اتاق شما نشستهاند ولی اگر این رابطه به هم بخورد کدامیک بیشترین ضرر را میبیند. روراست باشید.
25. خودتان را برای بدترین حالت آماده کنید.
ما زمانی خود را میتوانیم برای بدترین حالت آماده کنیم که آن فاجعه رخ نداده باشد، اما آن کار را نمیکنیم. چراکه امیدوار بودن به بهترین حالت آسانترین راه است. یکی از واقعیتهای ناخوشایند این است که تنها با آماده شدن برای جنگ است که میشود صلح را حفظ کرد (جان اف کندی). اگر حاکمان بیشتر از آنکه به فکر مسائل نظامی باشند به فکر ظرافتهای زندگی باشند قدرتشان را از دست میدهنددهند (ماکیاولی). آخرین باری که به زندگی خصوصی و یا کاری خود نظرکردهاید چه زمانی بود؟ بدترین فاجعه را با جزئیات آن مجسم کنید. در چنین وضعی چه میکنید؟
چطور از خودتان محافظت خواهید کرد؟ اگر این اتفاق بیافتد برای آن آمادگی خواهید داشت و اگر نیافتد زندگی واقعیتتان قدری بهتر به نظر خواهد رسید.
خلاصه کتاب در باب شهریار اثر تیم فیلیپس – قسمت دوم/