Utopia for Realists by Rutger Bregman- خلاصه کتاب آرمان شهری برای واقع گراها اثر روتگر برگمن
معرفی کتاب آرمان شهری برای واقع گراها
کتاب آرمان شهری برای واقع گراها اثر روتگر برگمن، یک فراخوان خارقالعاده برای تفکر آرمانی پیرامون درآمدها و ساعات کاری هفته و پادزهری خوب برای بدبینیهای مربوط به جایگزینی نیروی کار انسانی با رباتها است. روتگر برگمن (Rutger C. Bregman)، با ارائه مثالهای عملی از یک شهر کانادایی که توانست به طور کامل فقر را ریشهکن کند تا برنامه درآمد همگانی رئیس جمهور نیکسون که قرار بود به میلیونها آمریکایی پول پرداخت شود، ما را به یک سفر تاریخی میبرد که آرمانها و چالشهای جدی و فراجناحی در خود دارد، آرمانهایی چالش برانگیز، که به نظر میرسد زمان عملی کردنشان فرا رسیده است.
کتاب آرمان شهری برای واقعگراها (Utopia for Realists)، جزو اندک کتابهایی است که همزمان شما را حیرتزده میکند و اندیشهها و ذهنیاتتان را به چالش میکشد. یک یک توسعههای تمدن (از فرجام یافتن عصر بردهداری تا دموکراسی)، تمام رویاهای نرسیدنی و آرمانشهر اشخاصی بود که نه چندان قبلتر از ما زندگی میکردند. کتاب برگمن، که همزمان چالشی، و شورانگیز است، ایدههای آرمانشهری تازهای را بیان میکند؛ اندیشههایی مانند منهدم کردن فقر و یک هفته کاری 15 ساعته، که گمان دارد هر چند در زمان زندگی ما هم به واقعیت بپیوندد. به نظر میرسد این ایدهها، تنها مسیر مانده برای رسیدن به یک دنیای حقیقی والا است.
درباره نویسنده :
روتگر برگمن هلندی تحصیلاتش را در رشتهی تاریخ هنر شروع کرده و به عنوان مورخ شناخته میشود. اما در کنار این، روزنامهنگار برجستهای هم هست. ایدهی آرمانشهری “درآمد پایه” را اولین بار برگمن در انجمن جهانی اقتصاد در داووس سوئیس مطرح کرد. با این طرز فکر که دورهی ایدههای محدود و راهکارهای کوچک گذشته و باید به دنبال طرح افکار جدید و بنیادین باشیم. هرچند چنین ایدههایی امروز آرمانشهری و تخیلی به نظر میرسد، اما خوب است یادمان بیاید که بسیاری از بدیهیات امروز مانند لغو بردهداری، دموکراسی و برابری حقوق زنان و مردان نیز روزی نه چندان دور خیالبافیهای آرمانشهری بودهاند. او تا به امروز 4 کتاب در زمینههای تاریخ، فلسفه و اقتصاد به چاپ رسانده. معروفترین نوشته او، کتاب آرمان شهری برای واقعگراها است که به 21 زبان زنده دنیا ترجمه شده است. ایدهها و تحقیقهای برگمن پیوسته مورد توجه رسانههایی مانند واشینگتون پست، گاردین و بیبیسی قرار گرفته است.

ابتدای کتاب با تاریخ بشریت آغاز شده است و گفته شده در حدود ۹۹ درصد از تاریخ دنیا ۹۹ درصد از بشریت فقیر و گرسنه بوده اند ولی در ۲۰۰ سال اخیر همه چیز عوض شده است حتی برخی از افراد که هنوز فقیر قلمداد میشوند از نوعی وفور نعمت که در تاریخ دنیا پیشبینی نمیشد بهره مند هستند.
در سال ۱۸۰۰ تمامی کشورها هم از نظر ثروت و هم از نظر بهداشتی فقیر بودند در حالی که امروزه در کشورهای آفریقای سیاه نیز عملکرد بهتری را نسبت به ثروت مند ترین کشور های سال ۱۸۰۰ دارند. در حال حاضر انسانها به به رویایی که افراد در قرون وسطی در سر می پروراندند رسیدهاند. شاید بزرگترین مشکل ما همین است اکنون رویایی قدیمی قرون وسطایی و آرمانشهر آن دوران پوچ شده است. آنچه در قرون وسطی همچون معجزه به نظر میرسید اکنون عادی شده است به عنوان مثال نابینایی که با عمل جراحی بینا می شود فلجی که میتواند راه برود. از نظر بهداشتی -که شاید بزرگترین وعده سرزمین فراوانی بود( اشاره دارد به رویای مردم قرون وسطایی)- پیشرفت های مدرن از عجیب ترین تصورات اجدادمان نیز فراتر رفته است. در مورد بیماریها نیز چنین است برخی آمارها غیرقابل باورند به عنوان مثال ۵۰ سال پیش از هر ۵ کودک یک نفر قبل از رسیدن به پنج سالگی جانش را از دست می داد امروز از هر ۲۰ نفر یک مورد مرگ و میر داریم. البته هنوز بیماری های زیادی هستند که باید از بین بروند اما حتی در مورد آنها نیز رو به پیشرفت هستیم.
حتی میزان هوش ما نیز رو به افزایش است در اکثر کشورها متوسط ضریب هوشی در هر ۱۰ سال بین ۳ تا ۵ درصد بالاتر می رود که این موضوع عمدتاً به خاطر تحصیلات و تغذیه بهتر است شاید این موضوع بتواند دلیلی برای افزایش تمدن ما نباشد زیرا در طول دهه گذشته بیشترین میزان صلح و آرامش را در تاریخ دنیا داشتیم.
در عصری زندگی می کنیم که ثروت و فراوانی وجود دارد اما چقدر بی روح شده است به عبارت دیگر، نه هنری و نه فلسفه ای وجود ندارد تنها چیزی که برای مان باقی مانده مراقبت دائمی از موزه تاریخ بشریت است بنا به گفته یک نویسنده ایرلندی پس از رسیدن به سرزمین فراوانی، باید بار دیگر نگاهمان را به افق های دوردست بدوزیم و بادبانها را مجدداً بر افرازیم. او می نویسد پیشرفت در تشخیص آرمان شهرهاست. وقتی هیچ رویای جدیدی برای جایگزینی آن نداریم آرمان شهرمان را مدفون می کنیم زیرا وقتی به دنیای بهتر مد نظرمان میرسیم دیگر نمی توانیم بهتر از آن را تصور کنیم، اکثر افراد در کشورهای ثروتمند اعتقاد دارند که کودکان بدتر از والدین شان می شوند.
بحران واقعی مان آنجایی است که نمی توانیم به چیزی بهتر از حال حاضر فکر کنیم. آنچه اهمیت دارد این است که خودتان باشید و کار خودتان را انجام دهید شاید آزادی بالاترین آرمان ما باشد اما برای ما یک آزادی توخالی شکل گرفته است واهمه ما از هرگونه اخلاق گرایی باعث شده که اخلاق به یک تابو در مباحثات عمومی بدل شود.اگر مسیر اطاعت از دولت را پی نگیرید و یک شهروند راضی نباشید قدرت ها با رضایت آماده نواختن تازیانه هستند تا سر به راه شوید.
کودکان امروز زیر فشار نازپروردگی و تنعم زیاد قرار دارند. طبق تحقیقات از دهه ۸۰ به این طرف افزایش قابل توجهی از میزان اعتماد به نفس در این گروه سنی مشاهده شده است نسل جوان تر خودش را باهوشتر مسئولیت پذیر تر و جذاب تر از همیشه می داند. ما تحت رژیم دائم خودشیفتگی پرورش یافتیم. به محض اینکه ما را در دنیای بزرگی از فرصتهای نامحدود رها میکنند تعداد بیشتری از ما خرد می شوند و می سوزند این دنیا یک مسابقه است و اگر نتوانید حد نصاب لازم را کسب کنید صرفاً می توانید خودتان را مورد شماتت قرار دهید.
ما امروزه در یک چرخه معیوب هستیم نوجوانان هیچگاه به اندازه امروز پیش روانشناس نمیرفتند هیچ گاه به اندازه امروز فرسودگی شغلی در ابتدای حرفه افراد مشاهده نمی شد و میزان تولید داروهای ضد افسردگی هیچ گاه تا این حد نبوده است.
پیشرفت حقیقی با چیزی آغاز می شود که هیچ اقتصاد دانش بنیانی قادر به تولید آن نیست: درک معنای یک زندگی خوب.
اکنون وقت آن رسیده که به تفکر آرمان شهری بازگردیم به گفته یک فیلسوف انگلیسی ما نباید به دنبال یک آرمانشهر کامل و پایان یافته باشیم بلکه باید دنیایی را بخواهیم که تخیل و امید در آن زنده بماند.
فصل بعد در مورد پول مفت دادن به افراد است مطالعات جای جای دنیا اسناد مثبتی را نشان میدهند: پول مفت جواب می دهد به عنوان نمونه در سال ۲۰۰۹ در لندن به ۱۳ نفر از افراد بی خانمان مبلغ رایگانی دادند و از آنها در قبال آن چیزی نخواستند به مرور نتایج مختلفی دیده شد آنها در کلاس های گوناگونی ثبت نام کردند افرادی که اعتیاد داشتند ترک کردند و به زندگی عادیشان بازگشتند. به عنوان نمونه دیگر ، به یک عده از افراد فقیر مبلغی واریز شد، این کار توسط سازمانی به نام گیو دایرکتی انجام می شد تحقیقات نشان می دهد وام های نقدی افزایش ماندگاری را در درآمدها به وجود آوردند و همچنین تملک افراد بر خانه و احشام را افزایش دادند در حالیکه تعداد روزهای گرسنه ماندن کودکان به میزان ۴۲ درصد کاهش یافت. مطالعات نشان می دهد که پرداخت پول نقد بیقید و شرط از یک سو با کاهش جرم و جنایت مرگ و میر کودکان سوء تغذیه و از طرف دیگر با بهبود عملکرد تحصیلی رشد اقتصادی در ارتباط است.
در گذشته نیز فیلسوفان و متفکران زیادی در مورد پول مفت صحبت کرده بودند و ماده ۲۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر (۱۹۴۸) هم وعده داد که یک روز بالاخره این شرایط محقق خواهد شد که یک درآمد تثبیت شده و همگانی برای کل دنیا وجود داشته باشد. اکنون زمان اندیشه ای نظیر درآمد همگانی فرا رسیده است.
نتایج آزمایش های واقعی نشان می دهد که احتمال تنبل تر شدن افراد به خاطر دریافت پول تضمین شده وجود ندارد.
به گفته یک جامعه شناس مشهور در ابتدا از سه جبهه به سمت آرمان شهرها یورش می آورند که عبارتند از: بیهودگی ( این ممکن نیست)، خطر (ریسک های آن بسیار زیاد اند) و فساد (در نهایت آرمان شهر به یک ویرانشهر تنزل خواهد کرد) اما او اعتقاد دارد اگر آرمان شهر به واقعیت بپیوندد بلافاصله در جامعه جا می افتد و به یک هنجار معمول تبدیل می شود.
کمک های دولتی که باید حس امنیت و غرور افراد را پرورش دهند و سیستمی پر از شرم و تردید تنزل یافته اند.
هیچگاه شرایط تا این حد آماده نبوده که بخواهیم طرح همگانی جهانی و بی قید و شرط را مطرح کنیم به پیرامون خود نگاهی بیندازید برای انعطاف پذیری بیشتر در محیط کار باید بتوانیم امنیت بیشتری به وجود بیاوریم. جهانی گرایی در حال از بین بردن حقوق طبقه متوسط است شکاف فزاینده میان آنهایی که مدرک دانشگاهی دارند و آنهایی که ندارند کاری کرده است که باید به افراد بدون تحصیلات دانشگاهی کمک بکنیم. چیزی که کاپیتالیسم باید برایش تلاش می کرد این بود که به همه افراد یک درآمد همگانی و تضمین شده اعطا کنیم دقیقا به خاطر اینکه هم اکنون ثروتمند تر از همیشه هستیم، پس می توانیم گام رو به جلوی دیگری را در تاریخ برداریم. ما به عنوان ساکنان “سرزمین فراوانی” به واسطه بنیان ها، دانش و سرمایه اجتماعی انباشته شده توسط اجدادمان ثروتمند شده ایم این ثروت به همه ما تعلق دارد و درآمد همگانی،اجازه اشتراک گذاری این ثروت را به ما میدهد. البته اجرای این رویا باید همراه با تفکر و اندیشه باشد آرمان شهرها همواره کوچک شروع می شوند؛ با آزمایش هایی که به تدریج دنیا را تغییر می دهند.
فصل سوم در مورد پایان فقر است نتایج یک نمونه واقعی نشان می دهد هر قدر بچه ها در سنین پایین تر از چنگال فقر رها شوند سلامت ذهنی اشان در دوران نوجوانی ارتقا خواهد یافت. علت وقوع مشکلات سلامت ذهن در میان فقرا چیست؟ سرشت یا فرهنگ؟ با توجه به نتایج هر دو می توانند علت باشند زیرا استرس، فقر باعث میشود افرادی که به صورت ژنتیکی در معرض بیماری یا اختلال قرار دارند با ریسک شدیدتری مواجه شوند اما نتیجه مهمتر این است که ژن ها را نمی توانید عوض کنید اما فقر را میتوانید.
شاید قدیمی ترین آرمانشهر پیرامونمان دنیای بدون فقر باشد. اینکه چه چیزی کمیاب است،فرقی نمیکند چه بحث زمان باشد، چه پول، چه دوستی و چهغذا همه آنها به “ذهنیت کمیابی” یاری می رسانند. و این امر فوایدی را به همراه دارد افرادی که حس کمیابی را تجربه می کنند در مدیریت مشکلات کوتاه مدت شان خوب عمل می کنند کمیابی به ذهن شما حمله می کند وقتی افراد حس می کنند فلان چیز کمیاب است رفتار متفاوتی را درباره آن در پیش می گیرند افراد فقیر قابلیّت فوق العادهای برای تنظیم دخل و خرج در کوتاه مدت دارند. صرف نظر از این موارد نقاط منفی ذهنیت کمیابی بیشتر از فواید آن است به عبارت دیگر کمیابی شما را می خورد دیگر نمی توانید بر روی سایر مسائل مهم تان تمرکز کنید پس به همین دلیل است که افراد فقیر تصمیم احمقانه می گیرند نه به خاطر اینکه احمق اند بلکه در چارچوبی زندگی می کنند که در آن هر کسی امکان دارد تصمیمات احمقانه بگیرد.
کشاورزی را در نظر بگیرید که نصف سال را به خاطر فروش محصول شان در اوضاع مالی مناسبی میگذرانند و نصف سال آه در بساط ندارند تست های شناختی بر روی این افراد نشان می دهد که زمانی که آنها نسبتاً فقیر بودند امتیاز بسیار بدتری را در تست های شناختی کسب کردند نه به خاطر اینکه در دوران فقر احمق تر می شوند چون به هر حال همان کشاورز هستند و ماهیتشان فرقی نمی کند بلکه پهنای باند ذهنشان در معرض مخاطرات دیگری قرار می گیرد. تحقیقات نشان می دهد که مبارزه با فقر عواید زیادی دارد که تا کنون آنها را نشناخته بودیم . بنا به گفته محققین سیاست حذف فقر می تواند هزینه های خودش را بازگرداند.
تا زمانی که نابرابری افزایش یابد پهنای باند ناخالص داخلی در ضمن به فشرده شدن خود ادامه خواهد داد به عنوان مثال اگر تعداد زیادی از افراد جدیدترین گوشی هوشمند را بخرند شما هم دلتان می خواهد. وقتی غذای کافی روی میز باشد و یک سقف بدون چکه و یک آب جاری تمیز برای نوشیدن وجود داشته باشد دیگر رشد اقتصادی را نمیتوان ضامنی برای زندگی خوب دانست از اینجا به بعد این برابری است که میتوان آن را عامل مهم تری برای زندگی خوب دانست.
فقیر بودن در یک کشور ثروتمند داستان کاملاً متفاوتی با فقر چند قرن پیش دارد زیرا در آن دوران تقریباً همه افراد در همه جا ندار بودند پس همه چیز به فقر نسبی مربوط می شود.
در کشورهایی که اختلاف طبقاتی شدیدی دارند عواقب روانی اجتماعی در آن کشور ها آنقدر زیاد است که افراد حاضر در جوامع نابرابر زمان بیشتری را صرف نگرانی درباره دیدگاه دیگران می کنند. وقتی نابرابری بالا میرود میزان تحرک و همبستگی اجتماعی کاهش می یابد. البته این را هم باید در نظر گرفت که جامعه برای ادامه حیات و کارکرد خود به مقداری نابرابری نیاز دارد. مشکلات زیادی هستند که امکان دارد سیاستمداران اختلاف نظر شدیدی با یکدیگر داشته باشند اما بی خانمانی در میانشان جایی ندارد بیخانمانی مشکلی است که میتوان آن را حل کرد از آن مهمتر اینکه حل آن می تواند سرمایه های زیادی را آزاد کند،مبارزه با فقر نه فقط برای وجدان بلکه برای جیپ های مان هم خوب است.
تاریخ یک علم نیست که بتواند درس های سودمند و خلاصه شده ای برای زندگی روزمره ارائه کند قطعاً تفکر در مورد گذشته و واکنش بر اساس تجربیات آن میتواند به آزمون و خطا هایمان کمک کند.
از آنجایی که گام تغییرات در دنیای امروز نسبت به گذشته خیلی سریع تر بوده است بنابراین گذشته خیلی دور دست تر از ما به نظر می رسد به طوری که همچون یک کشور خارجی به نظر می رسد که کارها را به شکلی متفاوت انجام میدادند. این کشور خارجی که آنرا گذشته می نامیم به ما اجازه میدهد که افقهای فراتر را هم ببینیم و از آینده با خبر شویم. چرا بخواهیم درباره درامد همگانی بی قید و شرط گمانه زنی کنیم وقتی که میتوانیم افت و خیز حقیقی آن را در دهه ۷۰ ببینیم؟
رویکردی که هم اکنون دنیا از طریق آن ساماندهی شده به واسطه یک تحول بدیهی حاصل نشده است. وضعیت کنونی ما میتواند به واسطه افت و خیزها و چرخشهای بدیهی اما حیاتی در طول تاریخ حاصل شده باشد. گذشته نه تنها به چیزهای مختلف تجسم می بخشد بلکه می تواند تصورات ما را جلا ببخشد.
اگر ایالت متحده به عنوان ثروتمندترین ملت دنیا مسیر اجرای کمک های بهزیستی که با عنوان درآمد همگانی یاد شده است را رفته بود بدون تردید کشورهای دیگری نیز از آنها پیروی می کردند این روزها اندیشه درآمد همگانی برای تمام آمریکایی ها نشدنی به نظر می رسد همانطور که حق رای خانم ها و حقوق برابر برای اقلیتهای نژادی در گذشته چنین بودند. تاریخ نشان میدهد که برخی بقایایی طبیعی حتی میتوانند به به رشد اقتصادی آن کشور کمک کنند به عنوان مثال دریا لرزه ای که در سال ۲۰۱۱ در کشور چین اتفاق افتاد به عنوان پر هزینه ترین فاجعه تاریخ ثبت شد، اما نتایج نشان می دهد پس از یک افت اندک در سال ۲۰۱۱ سال آینده رشد ۲ درصدی در اقتصاد ژاپن مشاهده شد و آمارهای سال ۲۰۱۳ از این هم بهتر بود. یا طغیانی را در نظر بگیرید که در سال ۱۹۵۳ تقریبا دو هزار نفر از مردم کشور هلند را از بین برد، بازسازی پس از بحران توانست انگیزه فوق العاده ای را برای اقتصاد هلند فراهم کند.

تولید ناخالص داخلی مجموعه تمام کالاها و خدماتی را شامل می شود که یک کشور تولید می کند، البته به شرطی که نوسانات فصلی تورم و احتمالاً قدرت خرید به عنوان ضریب تصحیح در آن لحاظ شوند اما تحقیقات نشان می دهد که بخش بزرگی از مسائل نادیده گرفته می شوند به عنوان مثال تولید ناخالص داخلی نمیتواند موارد زیادی از جمله پیشرفت های علمی را بهخوبی محاسبه کند کامپیوترها، دوربینها، گوشیهای ما همگی هوشمندتر سریعتر و شیک تر از همیشه شده اند در حالی که قیمتشان ارزان تر هم شده است ولی با این اوصاف به ندرت در آمار نقش ایفا می کنند پیشرفت های خیره کننده تکنولوژی نتوانسته اند تاثیر چندان زیادی در تولید ناخالص داخلی بگذارند. ویکی پدیا را در نظر بگیرید این سایت که به جای پشتیبانی مالی با زمان گذاشتن کاربرانش به اینجا رسیده دانشنامه بریتانیکا را متضرر کرده و چند پله تولید ناخالص داخلی را کاهش داده است.
تولید ناخالص داخلی علاوه بر محاسبه نکردن بسیاری از چیز های خوب، از انواع مختلف رنج های انسانی بهره مند می شود. آلودگی زیست محیطی نقشی دوگانه را ایفا می کند یک شرکت مجبور است سر و ته کارها را بزند تا پول زیادی بدست آورد، در حالیکه یک شرکت دیگر پول می گیرد تا این خرابکاری ها را تمیز کند. در عوض، یک درخت صد ساله به حساب نمی آید مگر اینکه آن را ببرند و الوارش را بفروشند. از منظر تولید ناخالص داخلی، بیماری روانی، چاقی، آلودگی و جرم هرچه بیشتر باشند بهتر است به همین دلیل است که آمریکا با بالاترین سرانه تولید ناخالص داخلی در این سیاره در زمینه مشکلات اجتماعی نیز جلودار است. تولید ناخالص داخلی به همین اندازه نسبت به نابرابری که در اکثر کشورهای توسعه یافته روند افزایش گرفته و نسبت به وام ها که زندگی بر اساس بدهی را به یک گزینه وسوسه انگیز تبدیل می کند بی تفاوت است. در مورد بانک ها هر قدر ریسک بیشتر باشد سهم آنها از تولید ناخالص داخلی افزایش می یابد. مدیرعامل بانکی که بی پروا وام و مشتقات آن را میفروشند تا میلیونها پاداش را در حال حاضر کسب کند، بیش از مدرسه ای که با معلم پر شده یا کارخانهای که پر از مکانیک ماشین است، به تولید ناخالص داخلی یاری می رساند. به نظر می رسد هر قدر مسئولیت شما حیاتی تر باشد (نظافت، پرستاری، تدریس) تاثیر شما در تولید ناخالص داخلی کمتر خواهد بود.
ما اکنون در سرزمین فراوانی که قبلا در موردش صحبت کرده ایم هستیم. هم اکنون به مدت بیش از ۳۰ سال است رشد ها به ندرت وضعیتمان را بهتر کرده و در برخی نمونه ها کاملاً تاثیر معکوس داشتهاند اگر کیفیت زندگی بالاتری را می میخواهیم، باید اولین گام را برای جستجوی سایر ابزارها و تدابیر جایگزین برداریم.
معنای عبارت “درآمد ملی” هیچگاه به صورت قطعی بیان نشده بر اساس آخرین جریانهای فکری و احکام دچار نوسان و تغییر می شود. هر دوره دارای اندیشه های منحصر به فردی است که ثروت ملی را تعریف میکند آدام اسمیت پدر اقتصاد مدرن اعتقاد داشت ثروت کشورها صرفاً بر پایه کشاورزی نیست و به تولید نیز بستگی دارد، او می گوید که در عوض، کل اقتصاد مربوط به بخش خدمات بخشی که همه چیز از هنرمندان تا وکلا را شامل شده و تقریبا دو سوم از اقتصاد مدرن را تشکیل می دهد-ارزش آفرینی چندانی ندارد.
درباره اهمیت تولید ناخالص داخلی اغراق صورت نمی گیرد. بنا به گفته برخی از مورخان حتی بمب اتم هم در قیاس با اهمیت آن کم می آورد. مشخص شد که تولید ناخالص داخلی یک معیار عالی برای قدرت یک کشور در دوران جنگ است.
بدون معیارهای اقتصادی کلی همچون تولید ناخالص داخلی سیاست گذاران در دریایی از دادههای سازماندهی نشده غرق خواهند شد تولید ناخالص داخلی و داده های مرتبط، همچون برج دیده بانی هستند که به سیاست گذاران در راستای کنترل اقتصاد و حرکت به سمت اهداف اقتصادی یاری می رسانند.
اولین دستورالعمل استاندارد برای تعیین تولید ناخالص داخلی در سال ۱۹۵۳ توسط سازمان ملل منتشر شد، کل آن کمتر از ۵۰ صفحه می شد نسخه سال ۲۰۰۸ آن ۷۲۲ صفحه دارد. اگر چه به صورت جسته و گریخته در رسانهها راجع به تولید ناخالص داخلی صحبت می شود اما افراد اندکی هستند که روش واقعی محاسبه آن را بدانند. حتی بسیاری از اقتصاددانان حرفهای کوچکترین اطلاعی در این باره ندارند.
تولید ناخالص داخلی یک معیار مطلق و کاملا تعریف شده نیست که آن را اندازه بگیرید. اندازه گیری آن به معنای اندازه گیری یک اندیشه است. هر دوره آمار های خودش را دارد. در قرن هجدهم آنها نگران میزانبرداشت بودند. در قرن نوزدهم شعاع شبکهریلی، تعداد کارخانه ها و حجم استخراج زغالسنگ دغدغه شان بود. در قرن بیستم تولید انبوه صنعتی در چهارچوب مرزهای کشور به یک دغدغه تبدیل شد.
کما اینکه جامعه چیزی جز یک خط تولید بزرگ نیست اما دقیقاً در یک اقتصاد مبتنی بر خدمت است که اهداف کمّی ساده، شکست میخورند رابرت کندی می گوید: “تولید ناخالص ملی همه چیز را اندازه میگیرد… به جز آن چیزهایی که زندگی را ارزشمند میکنند.“
وقتی ما با بحران های بیکاری، افسردگی و تغییر اقلیمی خود مواجه میشویم، باید به دنبال آمارهای جدیدی باشیم آنچه بدان نیاز داریم یک “داشبورد” کامل با مجموعهای از شاخص ها است تا بتوانیم مسائل ارزشمند زندگی را رصد نماییم؛ طبیعتا پول و رشد هم ارزشمندند، اما خدمات اجتماعی، مشاغل، دانش و انسجام اجتماعی هم در میان ارزشمند ها جایی دارند و البته یکی از کمیاب ترین منابع مان هم در میان ارزشمند ها جایی می گیرد: زمان. درست است که شاید بگویید چنین داشبوردی نمی تواند عینی باشد، اما چیزی تحت عنوان معیار خنثی نداریم.
بخش بعدی در مورد اوقات فراغت صحبت میکند. بنا به گفته برتراند راسل” توان پر کردن هوشمندانه اوقات فراغت آخرین محصول یک تمدن است.”
یک اقتصاددان بریتانیایی میگفت تا سال ۲۰۳۰ نسل بشر با بزرگترین چالشی که تاکنون با آن مواجه شده رو به رو می شود: اینکه با دریایی از وقت های اضافه خود چه کند. او اولین کسی نبود که این آینده را پیش بینی کرده و آخری هم نخواهد بود.
خلاصه شده : خانم پریا فرنود
ویرایش و بازنویسی : حسین علی محمدی – Hossein Alimohammadi